آنکه قوت بکمال داشته باشد. (آنندراج). بسیار توانا و باقوت. (ناظم الاطباء) : بوصفش معانی همه تازه زور جلوریز آینده از راه دور. ظهوری (در تعریف اسب، از آنندراج). گریۀ تازه زور در کار است ناله ار کارگر فتاد چه غم ؟ ظهوری (از آنندراج). و بر این قیاس سپاه تازه زور، و قیل سپاهی که زور آن صرف جنگ نشده باشد: سپاه تازه زور خط چو بیرون از کمین آمد نگاهت کو که تا پشت صف مژگان نگه دارد؟ دانش (از آنندراج)
آنکه قوت بکمال داشته باشد. (آنندراج). بسیار توانا و باقوت. (ناظم الاطباء) : بوصفش معانی همه تازه زور جلوریز آینده از راه دور. ظهوری (در تعریف اسب، از آنندراج). گریۀ تازه زور در کار است ناله ار کارگر فتاد چه غم ؟ ظهوری (از آنندراج). و بر این قیاس سپاه تازه زور، و قیل َ سپاهی که زور آن صرف جنگ نشده باشد: سپاه تازه زور خط چو بیرون از کمین آمد نگاهت کو که تا پشت صف مژگان نگه دارد؟ دانش (از آنندراج)
نام شعبه شیلات در شبه جزیره میان کاله است که در 11هزارگزی میان قلعه و 16هزارگزی امیرآباد واقع شده است. سکنۀ آن کارگران شیلات و افراد مرزبانی کشور میباشند. آب آشامیدنی آنجا از چاه تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
نام شعبه شیلات در شبه جزیره میان کاله است که در 11هزارگزی میان قلعه و 16هزارگزی امیرآباد واقع شده است. سکنۀ آن کارگران شیلات و افراد مرزبانی کشور میباشند. آب آشامیدنی آنجا از چاه تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
گل از نو شکفته. (ناظم الاطباء) ، نوبهار. رجوع بهمین کلمه شود، زمین آرایش یافته از بهار مجدد. (ناظم الاطباء) ، مجازاً زیباروی و باطراوت را گویند: ای تازه بهار سخت پدرامی پیرایۀ دهر و زیور عصری. منوچهری. آنک آن تازه بهار دل من در دل خاک از سحاب مژه خوناب مطر بگشائید. خاقانی. کاین تازه بهار بوستانی دارد غرضی ز ناتوانی. نظامی. گلا و تازه بهارا توئی که عارض تو طراوت گل و بوی بهار من دارد. سعدی. تازه بهارا، ورقت زرد شد. سعدی. چون تو بهاردلستان تازه بهار و گلفشان حیف بود که سایه ای بر سر ما نگستری. سعدی (کلیات چ بروخیم ص 278)
گل از نو شکفته. (ناظم الاطباء) ، نوبهار. رجوع بهمین کلمه شود، زمین آرایش یافته از بهار مجدد. (ناظم الاطباء) ، مجازاً زیباروی و باطراوت را گویند: ای تازه بهار سخت پدرامی پیرایۀ دهر و زیور عصری. منوچهری. آنک آن تازه بهار دل من در دل خاک از سحاب مژه خوناب مطر بگشائید. خاقانی. کاین تازه بهار بوستانی دارد غرضی ز ناتوانی. نظامی. گلا و تازه بهارا توئی که عارض تو طراوت گل و بوی بهار من دارد. سعدی. تازه بهارا، ورقت زرد شد. سعدی. چون تو بهاردلستان تازه بهار و گلفشان حیف بود که سایه ای بر سر ما نگستری. سعدی (کلیات چ بروخیم ص 278)
کسی که تازه کاری را شروع کرده و هنوز آنرا درست نیاموخته است. (فرهنگ نظام). کارنادیده. کم تجربه. مبتدی. مقابل کهنه کار. ناآزموده. نوآموز در صنعت. کسی که بنوی چیزی را آموخته یا بدان پرداخته. ناشی
کسی که تازه کاری را شروع کرده و هنوز آنرا درست نیاموخته است. (فرهنگ نظام). کارنادیده. کم تجربه. مبتدی. مقابل کهنه کار. ناآزموده. نوآموز در صنعت. کسی که بنوی چیزی را آموخته یا بدان پرداخته. ناشی
تازه کردن کار باغ و جز آن. (آنندراج). نوسازی. تجدید کردن چیزی: کند داغ کهن را تازه کاری عجب فصلیست فصل نوبهاران. باقر کاشی (از آنندراج). بیا تا دگر تازه کاری کنیم رخ عیش را غازه کاری کنیم. ظهوری (ایضاً)
تازه کردن کار باغ و جز آن. (آنندراج). نوسازی. تجدید کردن چیزی: کند داغ کهن را تازه کاری عجب فصلیست فصل نوبهاران. باقر کاشی (از آنندراج). بیا تا دگر تازه کاری کنیم رخ عیش را غازه کاری کنیم. ظهوری (ایضاً)
دهی از دهستان حومه بخش سلماس شهرستان خوی است که در 7000گزی جنوب باختری سلماس واقع است و راه شوسه دارد. جلگه و معتدل است و سکنۀ آنجا 2319 تن است، شیعه، ترکی. آب آن از قنات و چشمه. محصول آن غلات و حبوبات و بزرک. شغل اهالی زراعت و گله داری و کاسبی. صنایع دستی آن جاجیم بافی. دبستان، 25 باب دکان و شعبه پست خانه دارد. این ده را کهنه شهر نیز می گویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی از دهستان حومه بخش سلماس شهرستان خوی است که در 7000گزی جنوب باختری سلماس واقع است و راه شوسه دارد. جلگه و معتدل است و سکنۀ آنجا 2319 تن است، شیعه، ترکی. آب آن از قنات و چشمه. محصول آن غلات و حبوبات و بزرک. شغل اهالی زراعت و گله داری و کاسبی. صنایع دستی آن جاجیم بافی. دبستان، 25 باب دکان و شعبه پست خانه دارد. این ده را کهنه شهر نیز می گویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)